فوکو و تولد داستان پلیسی

فوکو و تولد داستان پلیسی

هدف از آیین اعتراف به جرمِ خود در ملاء عام، با نوشته‌ای بر پشت یا سینه،  و نیز با گفته‌هایی که بی‌شک وادار به گفتن آنها شده بود، این بود که مجرم خود، جرمِ خود را جار بزند… وقایع‌نگاری‌ها از شمار بسیاری از این گونه سخن‌ها (discours) گزارش می‌دهند. آیا این سخن‌ها به واقع به زبان آمده‌اند؟ در برخی موردها، به طور قطع. آیا این سخن‌ها، سخن‌هایی ساختگی نیستند که بعدها برای عبرت و پند دادن نقل شده‌اند؟ بدون شک بسیاری از موارد چنین است… اما وجود ژانرِ «واپسین گفته‌های یک محکوم» در خود حائز اهمیت است. عدالت نیاز داشت که قربانی‌اش تعذیبی را که بر او وارد آمده به نوعی تایید و تصدیق کند…از دیدگاهی، اوراق پراکنده و آواز مرگ ادامه محاکمه است … عدالت به چنین جعل‌کردن‌هایی نیاز داشت تا بر حقیقت استوار شود … گاهی نیز پیش می‌آمد که پیش از هر محاکمه، روایت‌هایی از جرم‌ها و زندگی‌های ننگ‌آور به عنوان تبلیغات محض به چاپ می‌رسید تا عدالتی را که به مسامحه بیش از اندازه مظنون بود، وادار به عمل کند. کمپانی فِرم برای بی‌اعتبار کردن قاچاقچیان «بولتن‌ها»یی به چاپ می‌رساند که جرم‌های آنان را برمی‌شمرد…
اما اثر این ادبیات همانند استفاده از آن دو پهلو بود. محکوم با وسعت جرم‌هایش که به طور گسترده توصیف شده بود و نیز گاهی با تایید تاخیر او در اظهار ندامت، به هیئت قهرمان درمی‌آمد… مجرمِ خبرنامه‌ها و اوراق پراکنده و سالنامه‌ها و داستان‌های پرماجرا، چه قهرمان سیاه می‌بود و چه مجرمی سازشکار، چه مدافع قانون حقیقی می‌بود و چه نیرویی تسلیم‌ناپذیر، در زیر لوای اخلاق ظاهریِ سرمشقی که نباید از آن پیروی می‌شد، با خود مجموعه‌ای از خاطرات و مبارزه‌ها و رویارویی‌ها را همراه داشت. محکومانی وجود داشتند که پس از مرگ به نوعی قدیس بدل شدند و خاطره‌شان گرامی بود … تمام این ادبیاتِ جرم را که حول چند شَبه بزرگ تکثیر یافته است، باید نه «بیانِ مردمی» ناب دانست و نه اقدامی از بالا مرکب از تبلیغات و تعلیم اخلاق؛ بلکه این ادبیات کانونی است که در آن دو نیروگذاریِ روش کیفری با یکدیگر برخورد می‌کنند- نوعی جبهه نبرد حول جرم و تنبیه آن و خاطره آن. این روایت‌ها از آن رو چاپ و توزیع می‌شدند که که از آن‌ها انتظار می‌رفت تاثیرهای کنترل ایدئولوژیک داشته باشند، به عبارتی افسانه‌های حقیقت‌گوی تاریخ روزمره باشند. اما اگر از این روایت‌ها با چنین اشتیاق و توجهی استقبال می‌شد و اگر این روایت‌ها بخش مهمی از خواندنی‌های طبقه عوام را تشکیل می‌داد به این دلیل بود که مردم در این روایت‌ها نه تنها خاطرات بلکه تکیه‌گاه‌هایی نیز می‌یافتند… پس می‌توان این متن‌ها را همچون گفتمانی (discoure) دو وجهی خواند…
بدون شک، این ادبیات را باید به «احساس‌های پای قاپوقی» نزدیک دانست، احساس‌هایی که در آن … انبوهی از گفتمان‌ها ظاهر می‌شد که همین رویارویی را دنبال می‌کردند، اعلام جرم پس از مرگِ مجرم، هم عدالت را توجیه می‌کرد و هم از مجرم تجلیل می‌کرد. از همین‌رو بود که اصلاح‌گرایان نظام کیفری خیلی زود خواهان حذف خبرنامه‌ها شدند. از همین رو بود که مردم به آن‌چه تا حدودی نقش حماسه‌های خُرد و روزمره قانون‌شکنی‌ها را ایفا می‌کرد علاقه بسیاری نشان می‌دادند. و از همین رو بود که با تغییر کارکرد سیاسی قانون‌شکنی‌های مردمی، این خبرنامه‌ها اهمیت خود را از دست دادند.
این خبرنامه‌ها به تدریج که ادبیات کاملاً متفاوتی از جرم توسعه می‌یافت، ناپدید شد: ادبیاتی که در آن جرم تجلیل می‌شود، اما از آن رو که جرم یکی از هنرهای زیبا است… از رمان سیاه گرفته تا کوئینسی، یا از قصر اُترانت گرفته تا بودلر، یک بازنویسی تمام‌عیارِ زیبایی شناختی از جرم وجود دارد … این ادبیات در ظاهر کشف زیبایی و عظمت جرم است، اما در واقع تایید آن است که عظمت نیز حق جرم دارد و جرم حتا به امتیاز انحصاری کسانی که به واقع بزرگ‌اند بدل می‌شود. قتل‌های بزرگ از آنِ خرده‌قانون‌شکنان نیست. ادبیات پلیسی از گابوریو به بعد از این نخستین جابجایی تبعیت کرد. مجرم بازنمایی شده در این ادبیات، با حیله‌ها و ظرافت‌ها و تیزهوشی بی نهایت خود از سوءظن بری می‌شود و مبارزه میان دو ذهن ناب- ذهن قاتل و ذهن کارآگاه- شکل اصلی رویارویی است… گذاری از ارائه وقایع یا اعتراف و به فرایند کُند و بطئی کشف … گذاری از زمان تعذیب به مرحله بازجویی، از رویارویی جسمانی با قدرت به مبارزه ذهنی میان مجرم و بازجو. با تولد ادبیات پلیسی، فقط خبرنامه‌ها ناپدید نشدند، بلکه شکوه تبهکار روستایی، و قهرمان شدن غم‌انگیز ناشی از تغذیب ناپدید شد. دیگر فردی از میان مردم، ساده‌تر از آن است که بتواند بازیگر نقش اول حقایق ظریف باشد. در این ژانر جدید دیگر نه از قهرمان‌های مردمی خبری هست و نه از اعدام‌های بزرگ؛ در این ژانر فردِ شرور هست اما هوشمند؛ و گرچه تنبیه می‌شود اما نباید رنج ببرد. ادبیات پلیسی آن جلوه و درخششی را که مجرم را احاطه کرده بود به طبقه دیگری از اجتماع انتقال می‌دهد… مردم از غرور پیشین نسبت به جرم‌های‌شان محروم می‌شوند؛ و قتل‌های بزرگ به بازی ساکت و بی سر و صدای فرزانگان بدل می‌شود.

منبع: مراقبت و تنبیه(۱۳۷۸) میشل فوکو. ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهان دیده. نشر نی. صفحات ۸۴-۸۹.

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده در «مجله مطالعات خواندن» بهره می‌برید و انتشار آزاد آنها را مفید می‌دانید، دقت کنید که در کنار همکاری علمی شما عزیزان، تداوم کار این سایت به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وابسته است. هدیه‌های مالی شما حتی در مبالغ بسیار اندک، می تواند کمک موثری برای ما باشد:

[WPDonateZarinpal]

Share

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*