خواندن همچون شیوه‌ای از زیستن

خواندن همچون شیوه‌ای از زیستن

یزدان منصوریان

عضو هیئت‌علمی دانشگاه چارلز استورت، استرالیا

ymansourian@csu.edu.au


مقدمه

[… گفتگو درباره آنچه «مطالعه» یا «خواندن» می‌نامیم به چند دلیل دشوار است. نخست آنکه «گفتمان خواندن»۱منظورم از «گفتمان خواندن» همه بحث‌ها، گفتگوها و مطالب منتشر شده درباره مقوله خواندن در ایران معاصر است که شامل مجموعه‌ای انبوه از کتاب‌ها، مقاله‌ها، سخنرانی‌ها و سمینارها درباره مطالعه است. امتیازها و کاستی‌های این گفتمان خود مبحث مفصلی است که در مجال مختصر این مقاله نمی‌گنجد و فقط به همین بسنده می‌کنم که به‌رغم تمام تلاش‌ اهالی این گفتمان هنوز پرسش‌های بسیاری در آن مطرح نشده و به این جهت تا امروز از رشد و شکوفایی لازم باز مانده است. البته در سال‌های اخیر به همت تعدادی از دانشجویان و دانش‌آموختگان علم اطلاعات و دانش‌شناسی گام‌های ارزشمندی برای خروج از وضع موجود برداشته شده که نویدبخش آینده‌ای بهتر در این عرصه است. در ایران معاصر سال‌هاست که دچار رکود شده و از پویایی و بالندگی طبیعی خود باز مانده است. درنتیجه طرح اندیشه‌های تازه در سایه این گفتمانِ راکد کار آسانی نیست. به نظرم ریشه این رکود در فقدان نگاه هستی‌شناختی و پدیدارشناختی۲ Ontological and Phenomenological Approach به مقوله خواندن نهفته است. به این معنا که در همه این سال‌ها هرگاه خواسته‌ایم از جایگاه خواندن در جامعه سخن بگوییم ناخودآگاه بنیاد بحث خود را بر چند پیش‌فرض و کلیشه متداول بنا نهاده‌ایم و بیشتر مروج اندیشه حاکم بوده‌ایم بی‌آنکه منتقد آن باشیم و درباره چیستی و چگونگی این گزاره‌ها بیاندیشیم. مثلاً فرض اولیه ما همیشه این بوده که خواندن فعالیتی لازم، فرخنده و مبارک است و باید با تمام توان بکوشیم مروج خواندن باشیم. کتاب هم که در میان رسانه‌های موجود تجلی اصلی مطالعه محسوب می‌شود یار مهربان است و هر کس کتاب بخواند رستگار می‌شود و هر کس از آن غفلت کند سخت زیان خواهد دید. گهگاه نیز از پایین بودن سرانه مطالعه افسوس می‌خوریم و در جستجوی چاره‌ای برای آن هستیم. آمارهای ضدونقیض هم به آشفتگی وضع موجود دامن زده است. اما تاکنون کمتر از خود بپرسیده‌ایم به‌راستی «خواندن» چیست و چرا برای همگان لازم است؟ چرا همه مردم باید کتاب بخوانند؟ درنهایت چه کسانی از کتاب خواندن مردم سود می‌برند و چه کسانی از نخواندن آنان زیان می‌بینند؟ از آن مهم‌تر وقتی از خواندن سخن می‌گوییم دقیقاً مراد چیست؟ آیا مرور مطالب پراکنده در شبکه‌های اجتماعی هم خواندن محسوب می‌شود؟ آیا کتاب‌های درسی هم که دانش‌آموزان مجبور به خواندنشان هستند نیز شکلی از مطالعه است؟ و پرسش‌هایی ازاین‌دست.

به همین دلیل گفتمان خواندن دچار رکود است و درنتیجه سال‌هاست که مخاطبان این گفتمان امید چندانی به شنیدن حرف تازه‌ای در این فضا ندارند. مگر آنکه رویکرد خود را به این مقوله از بنیاد تغییر دهیم و به اندیشه فرصتی بدهیم که در هوایی تازه تنفس کند. شبیه رویکردی که تعدادی از متخصصان علم اطلاعات در سال‌های اخیر برای بررسی مفاهیم بنیادین مربوط به جریان اطلاعات در جامعه در پیش گرفته‌اند. مثلاً پروفسور ریو ساولاینن۳Reijo Savolainen، استاد علم اطلاعات در دانشگاه تامپره فنلاند، مثال خوبی است. او در سال ۱۹۹۵ با معرفی مفهوم «اطلاع جویی در زندگی روزمره» گام مهمی برای ترویج نگاه پدیدارشناختی و مبتنی بر بافت برداشت (ساولاینن، ۱۹۹۵؛ ۲۰۰۷؛ ۲۰۰۸) و از منظری نو به این موضوع نگریست. در روزگاری که محققان این حوزه مطالعات خود را وقف رفتارهای اطلاعاتی در محیط‌های کاری و آموزشی کرده بودند، او از جریان اطلاعات در زندگی روزمره سخن گفت و افقی تازه برای محققان علاقه‌مند به این حوزه گشود. مثال دیگر در قلمرو «مطالعات خواندن» پروفسور کاترین شلدریک راس۴Catherine Sheldrick Ross استاد بازنشسته دانشگاه وسترن انتاریو در کانادا است که سال‌هاست تحقیقات خود را صرف فهم بهتر «لذت خواندن» کرده و با رویکردی کیفی و پدیدارشناختی به این موضوع پرداخته است (راس، ۱۹۹۹؛ ۲۰۰۶).

ضمناً از یاد نبریم که خواندن وجوه بسیار دارد که پرداختن به هر یک نیازمند فرصتی مستقل و مفصل است. هرچند مرور نوشتارها نشان می‌دهد بسیاری از آثار موجود، در شناسایی و تفکیک این وجوه توفیق چندانی نداشته‌اند. درنتیجه با انبوهی از مطالب به‌ظاهر متنوع مواجهیم که درنهایت تصویر روشنی ازآنچه در قلمرو خواندن رخ می‌دهد در اختیار خواننده قرار نمی‌دهند. به همین دلایل، در این مقاله می‌کوشم در حد توان از کلیشه‌های رایج دوری کنم. به آن امید که برای خودم و خوانندگان وجوه تازه‌ای از این موضوع آشکار شود.

نخست به یک پرسش به‌ظاهر ساده می‌پردازم که آیا خواندن نوعی الزام است یا انتخاب و درهرصورت این الزام یا انتخاب از چه جنسی است و چه ویژگی‌هایی دارد؟ دوم آنکه چگونه خواندن می‌تواند از فعالیتی جانبی و گذرا در حاشیه زندگی به کنشی محوری و همیشگی در کانون زندگی تبدیل شود و این رخداد با چه دستاوردها و پیامدهایی برای فرد و جامعه به همراه است؟ ضمناً بحث من در اینجا درباره «نفسِ خواندن» است و سهمی که می‌تواند در زندگی داشته باشد. درنتیجه، به  مسائل مرتبط به آن نظیر آنکه چه بخوانیم و چگونه بخوانیم و فایده‌های خواندن نمی‌پردازم.

مروری بر الزام‌های زندگی

منظورم از الزام همه رفتارهایی است که انسان چاره‌ای جز انجام آن‌ها ندارد و در صورت بی‌توجه به آنها گرفتاری‌های فراوان برایش پیش خواهد آمد یا ناگزیر از پرداخت هزینه‌های هنگفت خواهد شد. بخشی از این ضروریات ماهیت زیستی دارند و برخی ماهیت فرهنگی و اجتماعی. مثلاً در سطح فردی نیاز به آب و غذا ما را ملزم به نوشیدن آب و خوردن غذا می‌کند. زیرا بدون این دو زندگی میسر نیست. در سطح اجتماعی پیروی از قوانین راهنمایی و رانندگی نیز برای رانندگان اجتناب‌ناپذیر است و در صورت سرپیچی باید جریمه بپردازند یا در مواردی گواهینامه خود را از دست خواهند داد. در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که الزام‌های حیات فردی و اجتماعی آدمی شکل‌های مختلف دارند و می‌توان آنها را به پنج مقوله کلان تقسیم کرد: الزام‌های بیولوژیک (زیستی)، اخلاقی، قانونی، دینی و عرفی.

منظور از الزام بیولوژیک، همان‌طور که قبلاً نوشتم، نیازهایی است که انسان گریزی از آنها ندارد. مانند نیاز همیشگی به هوا، آب و غذا که آدمی در طول حیات خود به آنها وابسته است. الزامات اخلاقی نیز شامل همه بایدها و نبایدهایی است که در قلمرو اخلاق معنا دارند و زندگی اجتماعی بدون توجه به آن‌ها در معرض فروپاشی قرار می‌گیرد. بنابراین، هر یک از ما بسته به میزان تعهدی که به اصول اخلاقی داریم خود را موظف و مقید به رعایت برخی الزامات اخلاقی می‌دانیم. الزامات قانونی شامل همه مقررات و دستوراتی است که نظام حاکم بر جامعه تعیین و تصویب کرده و همه شهروندان موظف به رعایت آنها هستند. دامنه این قوانین بسیار وسیع است و در عرصه‌های مختلف زندگی جریان دارد. الزامات دینی نیز شامل همه دستورالعمل‌ها و توصیه‌هایی است که پیروان هر دینی خود را موظف و مقید به رعایت آن‌ها می‌دانند. آنچه به‌عنوان واجبات دینی می‌شناسیم. سرانجام همه ما ناگزیر به رعایت بسیاری از الزامات فرهنگی نیز هستیم که خود را به اهالی هر فرهنگ تحمیل می‌کنند. الزامات فرهنگی که در قالب مناسبات عرفی و مناسک و مراسم مختلف ظاهر می‌شوند و هرچند معمولاً پشتوانه محکم اخلاقی، قانونی یا دینی ندارند، اما چنان در تاروپود زندگی اجتماعی تنیده‌اند که کمتر کسی در ضرورت آنها تردید می‌کند.

حال باید دید آیا خواندن در هیچ‌یک از این مقوله‌ها می‌گنجد؟ بدیهی است که خواندن از جنس نیازهای بیولوژیک نیست. هرچند استعاره کتاب به‌مثابه خوراک هم درست است و هم بسیار پذیرفته شده و من هم قبلاً مقاله‌ای درباره آن نوشته‌ام (منصوریان، ۱۳۹۴)، اما همه نیک می‌دانیم که بدون کتاب حداقل حیات زیستی انسان به خطر نخواهد افتاد و چه بسیارند کسانی که در تمام طول عمر خود حتی برگی از کتابی نخوانده‌اند و کاملاً هم سالم و تندرست هستند. در مقوله دوم بی‌تردید مطالعه یکی از ابزارهای ترویج اخلاق در جامعه است، اما نفس خواندن عمل اخلاقی محسوب نمی‌شود و نمی‌توان کسی را به‌صرف خواندن تحسین و دیگری را به دلیل نخواندن سرزنش کرد. خواندن می‌تواند در خدمت اخلاق باشد اما در سرشت خود عملی اخلاقی نیست و کسانی که کتاب نمی‌خوانند نیز مرتکب فعل غیراخلاقی نشده‌اند. مقوله سوم الزامات قانونی است که ازقضا خواندن در این طبقه نیز قرار ندارد. تا آنجا که من می‌دانم هیچ قانونی افراد جامعه را ملزم به خواندن نمی‌کند. هرچند برای گرفتن مدارک تحصیلی در مقاطع مختلف مطالعه مواد درسی ضرورت دارد، اما مطالعه آزاد بحث جداگانه‌ای است. از منظر دینی و مذهبی هم هرچند مطالعه در اغلب ادیان امری پسندیده تلقی می‌شود اما تا آنجا که من می‌دانم در هیچ‌یک مطالعه آزاد واجب نیست و بعید است کتاب نخواندن منجر به عقوبت اخروی شود. سرانجام مطالعه از منظر عرفی نیز یک ضرورت نیست. هرچند کسانی که اهل مطالعه هستند چه‌بسا منزلت اجتماعی بالاتری داشته باشند، اما هیچ الزام فرهنگی برای خواندن وجود ندارد. حتی کم نیستند کسانی که به کتاب نخواندن خود افتخار می‌کنند و بیگانگی با کتاب را فضیلت برای خویش می‌دانند! بنابراین، به نظر می‌رسد که خواندن بیش از آنکه یک امر الزامی و گریزناپذیر باشد نوعی انتخاب است. حال باید دید این انتخاب چه ویژگی‌هایی دارد؟ آیا انتخابی آگاهانه است یا امری تقلیدی. در پاسخ می‌توان گفت زمانی که سخن از انتخاب به میان می‌آید گفتگو درباره انگیزه‌ها و پیامدهای آن اهمیت دارد. به این معنا که اگر خواندن یک انتخاب است باید دید انگیزه‌های مردم از این انتخاب چیست؟ چه چیزهایی آنان را به خواندن سوق می‌دهد و چه عواملی در این زمینه بازدارنده هستند؟

انگیزه‌های خواندن بسیارند و معمولاً پنهان و ناپیدا. درنتیجه اغلب خوانندگان اطلاع دقیقی از سرشت و ماهیت این انگیزه‌ها ندارند. در یک تقسیم‌بندی ساده می‌توان گفت بعضی از این انگیزه‌ها مثبت، برخی منفی و تعدادی تقریباً خنثی هستند. مثلاً اشتیاق به یادگیری، تلاش برای خود شکوفایی، رهایی از بند تعصب و تصلب ذهنی، حل مسائل زندگی، رهایی از ملال ناشی از روزمرگی، آموختن مهارت‌های تازه، جستجو برای یافتن پاسخ یک پرسش، کسب منزلت اجتماعی و ارتقا شغلی ازجمله انگیزه‌های مثبت محسوب می‌شوند. برخی از انگیزه‌ها مثل فضل فروشی یا یافتن تأییدی برای تعصب‌های ذهنی ماهیتی منفی دارند. سرانجام سرگرمی، پر کردن اوقات فراغت و کنجکاوی نسبتاً خنثی هستند. اما در این میان فقط برای گروه اندکی از مردم خواندن به یک فعالیت جدی، همیشگی و بنیادین تبدیل می‌شود. در این صورت خواندن نه یک فعالیت در کنار فعالیت‌های آنان بلکه کنشی در کانون زندگی خواهد بود. در یک‌کلام کسانی که خواندن کار هرروزشان است و با کتاب و متن زندگی می‌کنند.

خواندن فعالیتی در کانون زندگی

کسانی که خواندن برایشان به فعالیتی پیوسته در کانون زندگی تبدیل شده دیگر به کتاب و سایر رسانه‌های نوشتاری همچون کالایی در کنار کالاهای دیگر نمی‌نگرند. همان‌طور که پیش‌تر گفتم آنان با کتاب زندگی می‌کنند. تأکید من در اینجا بر کتاب به دلیل نقش کلیدی آن در قلمرو خواندن است و به همین دلیل کتاب را به‌عنوان نماینده همه رسانه‌های نوشتاری انتخاب می‌کنم. زیرا کتاب مهم‌ترین رسانه در قلمرو خواندن است و برای شیفتگان خواندن کتاب از یک کالا به یک همراه همیشگی تبدیل شده است. در چنین شرایطی کتاب و خواندن بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی می‌شود و در پس‌زمینه زندگی حضوری زنده و روشن دارد. کسانی که خواندن برایشان به شیوه‌ای از زیستن تبدیل شده است. درنتیجه بسیاری از مناسبات روزمره آنان به نحوی به خواندن مربوط است. مثلاً اغلب عضو کتابخانه محله و شهر هستند، مرتب به کتاب‌فروشی‌ها سر می‌زنند، درباره آثاری که می‌خوانند با دوستانشان صحبت می‌کنند، در شبکه‌های اجتماعی از کتاب‌هایی که خوانده‌اند می‌نویسند، بسیاری از نویسندگان و مترجمان را در حوزه‌های موردعلاقه خود می‌شناسند و مشتاقانه آثارشان را دنبال می‌کنند. آنان در ذهن خود شبکه‌ای از کتاب‌ها، نویسنده‌ها، ناشران، مترجمان و موضوعات دارند که پیوسته در حال رشد و دگرگونی است. گاهی حلقه‌های تازه‌ای به شبکه اضافه می‌شود و گاه برخی از حلقه‌ها حذف می‌شوند. خواندن برای آنان بیش از آنکه ابزاری برای سرگرمی یا پر کردن اوقات فراغت باشد، یک فعالیت جدی است۵به‌تازگی مقاله‌ای در این زمینه نوشته‌ام که با عنوان «خواندن مشتاقانه به‌مثابه فراغتی جدی» در آخرین شماره از چهلمین دوره مجله ترویجی انجمن کتابداران استرالیا منتشر شده است (منصوریان، ۲۰۱۹)..

از منظری دیگر وقتی خواندن در کانون زندگی قرار می‌گیرد از سطح یک رفتار در کنار رفتارهای دیگر فراتر رفته و به تعبیر تالکوت پارسونز۶Talcott Parsons، جامعه‌شناس نامدار امریکایی، به یک کنش۷Action تبدیل می‌شود. کنش اقدامی فعال است که در آن همیشه درجه‌ای از خلاقیت دیده می‌شود. ضمن آنکه کنش همیشه در سایه همت یک کنشگر مشتاق و با هدفی روشن صورت می‌پذیرد و کنشگر در فرایندی طولانی از میان گزینه‌های موجود بهترین موارد را برمی‌گزیند و با گام‌های استوار به‌سوی مقصدی مشخص در حرکت است. به‌این‌ترتیب سهم کنشگر در شکل‌گیری و تداوم کنش بسیار کلیدی است. بدون وجود کنشگران فعال و خلاق کنشی شکل نخواهد گرفت. بر همین اساس، برای آنکه خواندن در سطح کنش متبلور شود ما پیش از هر چیز به آدم‌های مشتاق و نوآور نیاز داریم که شورمندانه در راه دانایی و رهایی گام بردارند.

درنتیجه آنان در تعاملی۸Interaction دائمی با دنیای متن هستند. متن در کلی‌ترین شکل آن و از طریق انواع رسانه‌ها. تعاملی هم که با دنیای متن دارند از ماهیتی پویا برخوردار است. تعامل آنان با متن به یک یا چند اثر و نویسنده مشخص یا موضوعاتی معین محدود نمی‌شود و طیف وسیعی از مفاهیم و نویسندگان را در بر می‌گیرد. آنان با ذهنی گشوده و دلی دوستدار دانش به سراغ هر متن تازه می‌روند به امید آنکه سخنی نو بیاموزند. درنتیجه نسبت به دانش پیشین خود تعصب ندارند و بر مواضع فکر خود بی‌دلیل پافشاری نمی‌کنند. آنان از تعصب فکری گریزان‌اند و آمادگی دارند که دیدگاه‌های نوین را درصورتی‌که درست باشد بپذیرند. در اثر مواجهه دائمی با آثار متنوع دانشی چندوجهی و میان‌رشته‌ای دارند و می‌توانند بین موضوعات مختلف پیوندهای تازه برقرار کنند. خواندنی‌های خود را به رشته تخصصی خویش محدود نمی‌کنند و به گفتمان سایر رشته‌ها نیز سرک می‌کشند و از خرمن دانش آنان خوشه می‌چینند. بااین‌حال، به دلیل آگاهی از گستردگی بی‌حدومرز دنیای دانش فروتنی را آموخته‌اند، اهل مدارا هستند و هرگز خودشان را علامه دهر نمی‌دانند. افزون بر این، یادگیری برایشان به عملی همیشگی تبدیل شده و از مهارت یادگیری مستقل و مادام‌العمر۹Independent Learning and Lifelong Learning برخوردارند. همچنین خود را به مهارت‌های سواد رسانه‌ای و سواد اطلاعاتی۱۰Media Literacy and Information Literacy مجهز کرده‌اند و در مواجهه با هر فقره اطلاعاتی جدید می‌دانند چگونه باید پیش از پذیرش آن به بررسی درستی یا نادرستی اخبار بپردازند. با مفهوم «نااطلاعات»۱۱Misinformation and Disinformation نیز آشنا هستند. منظور از «نااطلاعات» انواع اخبار نادرست، نامعتبر و ‌بی‌اساس است که در دو گروه قرار می‌گیرند. دسته نخست را می‌توان «نااطلاعات تصادفی»۱۲Accidental Misinformation نامید؛ به این معنا که نیت مغرضانه در نشر این اطلاعات وجود نداشته و افراد فقط به دلیل بی‌اطلاعی یا بی‌توجهی آن را منتشر کرده‌اند. اما دسته دوم «نااطلاعات فریبکارانه»۱۳Deceptive Disinformation است. به این معنا که فرد یا سازمانی که آن را منتشر می‌کند از نادرستی این اخبار آگاه است اما به دلایلی قصد ترویج آن را دارد. منافع مالی، حزبی یا ایدئولوژیکی از مهم‌ترین انگیزه‌های اشاعه نااطلاعات محسوب می‌شوند. بنابراین، «اخبار جعلی»۱۴Fake News، اخبار بی‌اعتبار مجله‌های زرد، نوشته‌های تحریف‌شده، تصاویر دستکاری‌شده با فتوشاپ، تبلیغات حکومت‌های خودکامه و برخی از تبلیغات بازرگانی در این گروه قرار دارند.

سخن پایانی

گفتمانِ خواندن در ایران شامل انبوهی از آثار مختلف درباره ترویج خواندن و بایدها و نبایدهایی است که در طی زمانی نزدیک به یک قرن گذشته بارها نوشته و منتشر شده است. بااین‌حال بسیاری از وجوه خواندن همچنان ناگفته مانده و چه بسیارند پرسش‌های بی‌پاسخ در این زمینه که هنوز نیازمند واکاوی و تحلیل دقیق هستند. به سخنی دیگر، اکنون زمان آن رسیده که به هستی‌شناسی و پدیدارشناسی خواندن بپردازیم و از خود بپرسیم خواندن چه سهمی در زندگی ما دارد و چه سهمی می‌تواند داشته باشد؟ تجربه‌های زیسته ما از مواجهه با آثار نوشتاری از گذشته تا امروز چگونه بوده و از مسیر چه تحولاتی گذشته است؟ آیا خواندن فقط یک کار پسندیده است که باید به‌صرف پسندیدگی انجام دهیم، یا در جایگاهی فراتر قرار می‌گیرد؟ آیا خواندن ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است یا یک انتخاب آگاهانه؟ اگر انتخابی آگاهانه است چه عواملی بر شکل‌گیری آن تأثیر می‌گذارند؟

من بر این باورم که خواندن انتخابی هوشمندانه است که می‌تواند در تاروپود زندگی تنیده باشد. انتخابی فرخنده برای آنان که مشتاق کشف خویشتنِ خویش هستند و از فرو غلتیدن در دام روزمرگی گریزان‌اند. برای آنان خواندن تجربه‌ای از شناخت است. شناختی رهایی‌بخش که راهی به‌سوی آزادی خواهد گشود. انسانی که خواندن را در کانون زندگی خود قرار داده با سپردن ذهن خویش به دنیای اندیشه‌های ناب هر روز به حقایقی تازه دست می‌یابد و به‌آرامی در مسیر بهروزی گام بر می‌دارد، بی‌آنکه در انتظار تائید یا تحسین دیگران باشد.  


منابع

منصوریان، یزدان. (۱۳۹۴). خواندن به مثابه خوردن: تأملی بر یکی از استعاره‌های مطالعه، جهان کتاب، دوره ۲۰، ش. ۹، ص. ۸-۵.

Mansourian, Y. (2019). Passionate reading as a serious leisure. Incite, 40(۱۱/۱۲), ۱۰-۱۱. Available at: https://researchoutput.csu.edu.au/en/publications/passionate-reading-as-a-serious-leisure

Ross, C. S. (1999). Finding without seeking: The information encounter in the context of reading for pleasure. Information Processing & Management, ۳۵(۶), ۷۸۳-۷۹۹.

Ross, C. S. (2006). Reading Matters: What the Research Reveals about Reading, Libraries, and Community. Westport: Libraries Unlimited.

Parsons, T. (1978). Action Theory and the Human Condition. New York: Free Press.

Savolainen, R. (1995). Everyday life information seeking: Approaching information seeking in the context of “way of life”. Library & Information Science Research, 17(۳), ۲۵۹– ۲۹۴.

Savolainen, R. (2007). Information source horizons and source preferences of environmental activists: A social phenomenological approach. Journal of the American Society for Information Science and Technology, 58(۱۲), ۱۷۰۹-۱۷۱۹.

Savolainen, R. (2008). Everyday information practices: A social phenomenological perspective. Lanham, MD: Scarecrow Press.


 

با ذکر مشخصات این نوشتار به شکل زیر، در نوشته‌های خود از آن بهره بگیرید و دیگران را به خواندن آن تشویق کنید:

منصوریان، یزدان (۱۳۹۸) خواندن همچون شیوه‌ای از زیستن. فصلنامه مطالعات خواندن. دوره ۱. شماره ۱. پاییز. http://readingandreaders.com/?p=1495

 

Share

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*