نویسنده: یاسمین انوار۱ دانشگاه برکلی کالیفرنیا Yasmin Anwar،
مترجم: ملیحه فخارطبسی۲معاون کتابخانه عمومی مرکزی مشهد، دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه فردوسی fakhartabasi@gmail.com
[… پژوهشهای جدید نشان میدهند گوشدادن به کتاب، همانند خواندن آن، بخشهای حسی و شناختی مشابهی را در مغز بهکار میاندازد. دانشمندان عصبشناس نقشههایی تعاملی ابداع کردهاند که با آنها میتوان مکان فعالیت گروههای مختلف کلمات را در مغز شناسایی کرد. تازهترین نقشۀ آنها بر آنچه هنگام خواندن داستانها در مغز رخ میدهد، متمرکز شده است. یافتههای جدید «مجلۀ عصبشناسی۳Journal of Neuroscience»، شواهد بیشتری دراینباره ارائه میکند که افراد متفاوت موضعنگاری۴topography معنایی –یا معنابخشی به واژگان- مشابهی دارند. این یافتهها هم دریچۀ تازهای به افکار درونی و روایتهای ما میگشایند و هم امکانهایی عملی برای درمان اختلالهای گفتاری (از خوانشپریشی۵dyslexia؛ خوانشپریشی، دشخوانی و نارساخوانی نوعی اختلال در خواندن است که فرد مبتلا، توانایی خواندن واجها، واژگان و جملهها را بهصورتِ عادی ندارد. تا زبانپریشی۶aphasia؛ آفازی یا زبانپریشی نوعی اختلال در گفتار است که بهدلیلِ آسیب مغزی ایجاد میشود. در این اختلال، ارتباط معنایی بین واژگان بههم میخورد و عملاً شخص قادر به انتقال منظور خود نیست. ) و یادگیری را فراهم میکنند.
فاطما دِنیز۷Fatma Deniz، پژوهشگر پسادکتری در علوم اعصاب آزمایشگاه گالانت دانشگاه برکلی کالیفرنیا۸Gallant Lab at University of California، و همکار سابق انستیتوی علوم داده برکلی۹Berkeley Institute for Data Science میگوید: «زمانهای شده است که افراد بیشتری ]نسبتبه گذشته[ اطلاعات خود را از طریق کتابهای گویا۱۰audiobook، پادکستها۱۱podcast و حتی متون صوتی۱۲audio text بهدست میآورند. پژوهش ما نشان میدهد، چه مردم به مطالب گوش بدهند و چه همان مطالب را بخوانند، اطلاعات معنایی را به یک صورت پردازش میکنند.»
پادکستها و متنهای پیادهشده۱۳transcript
برای انجام پژوهش نقشهبرداری مغزی اخیر، افراد به داستانیهایی از یک مجموعۀ پادکست محبوب۱۴The Moth Radio Hour گوش دادند و سپس داستانهایی مشابه را خواندند. محققان با استفاده از اِمآرآی کارکردی۱۵functional MRI، در هر دو حالتِ گوشدادن و خواندن، مغز آنها را اسکن کردند و دادههای فعالیت مغزی هنگام گوشدادن را با خواندن مقایسه کردند. آنها دریافتند نقشههای بهدستآمده از هر دو مجموعۀ داده عملاً منطبقاند. نتایج این پژوهش در قالب نقشههای رمزنگاریشده با رنگ، به شکل سهبعدی۱۶۳D و تعاملی قابلِمشاهده است. کلمات در این نقشه به مقولههایی از قبیل دیداری، لمسی، عددی، مکانی، ذهنی، عاطفی و اجتماعی به گونهای گروهبندی شدهاند که مانند پروانههایی لرزان روی قشرهای مغزی مسطحشده بهنظر میرسند. قشر مغز۱۷cortex لایۀ سطحی چینخوردۀ مادۀ خاکستری مخ است که اطلاعات حسی و حرکتی را هماهنگ میکند. (نمایشگر سه بُعدی تعاملیِ مغز را در این لینک مشاهده کنید.)
خوانشپریشی و دیگر اختلالها
به گفتۀ دنیز، در کاربردهای بالینی، این نقشهها میتوانند امکان مقایسۀ پردازش زبان را بین افراد سالم و کسانی که دچار سکتۀ مغزی، صرع و آسیبهای مغزی هستند و تکلمشان آسیب دیده، فراهم کنند. شناخت چنین تفاوتهایی میتواند به اقدامهای درمانی کمک کند. علاوهبراین، نقشههای معنایی میتوانند مداخلههای درمانی خوانشپریشی را تحتِ تأثیر قرار دهند. خوانشپریشی نوعی اختلال شایع در پردازش زبان در جریان رشد عصبیست که خواندن را مختل میکند.
دنیز میگوید: «اگر در آینده به این یقین برسیم که مغزِ افرادی که دچار خوانشپریشی هستند، با گوشدادن به کتابی گویا یا سایر موارد ضبطشده، بازنماییهای معنایی غنیتری در زبان دارد، منابع صوتی بیشتری به کلاسهای درس راه پیدا میکند.»
این موضوع دربارۀ بیماران مبتلا به اختلالِ پردازش شنوایی نیز صادق است. در این بیماری، افراد در تمایز اصوات یا واجهایی که کلمات را میسازند، ناتواناند. دنیز میگوید: «مقایسۀ نقشههای معنایی خواندن و گوشکردن در افرادی که در پردازش شنوایی ناتواناند بسیار راهگشا خواهد بود.»
اثر پادکستها در نقشۀ مغز
هریک از نُه داوطلب، چند ساعتی را درون اسکنرهای اِمآرآی عملکردی سپری کردند. در این مدت آنها به داستانهایی از «دِموث رادیو آور» گوش دادند یا آنها را خواندند. همزمان با این دو فعالیت، پژوهشگران جریان خون در مغز آنها را نیز اندازه گرفتند. دادههای فعالیت مغزی، در هر دو حالت ثبت شد و در کنار متنهای پیادهشدۀ داستانهایی قرار گرفت که براساسِ زمان رمزگذاری شده بودند. دادههای متن رمزگذاریشده، خروجی برنامهای رایانهای بود که به واژگان براساسِ ارتباط آنها با دیگری، نمراتی را تخصیص میداد.
پژوهشگران با استفاده از الگوسازی آماری توانستند هزاران کلمه را براساسِ روابط معنایی آنها با یکدیگر، روی نقشه مرتب کنند. برای مثال در دستۀ حیوانات، میتوان کلماتی مانند «خرس»، «گربه» و «ماهی» را دید. این نقشهها که حداقل یکسوم قشر مغزی را پوشش میدهند، پژوهشگران را قادر میسازند با دقت پیشبینی کنند که کدام کلمات، کدام بخشهای مغز را فعال خواهند کرد.
نتایج آزمایش خواندن برای دنیز غافلگیرکننده بود. او انتظار داشت در سبک پردازش اطلاعات معنایی میان خوانندگان و شنوندگان تفاوتهای زیادی مشاهده کند. دنیز میگوید: «میدانستیم هنگامی که فرد کلمهای را بشنود یا همان را بخواند، بخشهای کوچکی از مغز، بهطورِ مشابه فعال میشوند، اما انتظار نداشتیم در بازنمونِ معنایی هر دو روش حسی، در شبکۀ بزرگی از مناطق مغز چنین شباهت فوقالعاده زیادی وجود داشته باشد.»
مقالۀ او دنبالۀ پژوهش آزمایشگاه گالانت۱۸Gallant Lab در سال ۲۰۱۶ است که در آن، فعالیت مغزی هفت نفر هنگام گوشدادن به داستانهای «دِموث رادیو آور» بررسی و ثبت شد. (نتایج نمایشگر مغز در این آزمایش را از طریق این لینک مشاهده کنید.) به گفتۀ دنیز، در نقشهبرداری اطلاعات معنایی آتی، افرادی آزمایش خواهند شد که به زبانهای دیگری غیر از انگلیسی صحبت میکنند یا دچار اختلالهای یادگیری مبتنی بر زبان هستند.
منبع: futurity.org
فخار طبسی، ملیحه (۱۳۹۸) خواندن یک داستان و گوش دادن به آن اثراث یکسانی در مغز دارد. فصلنامه مطالعات خواندن. دوره ۱. شماره ۱. پاییز. http://readingandreaders.com/?p=1495
پاسخ دهید