سکینه قاسمپور۱کارشناس دفتر برنامهریزی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، دانشجوی دکتری علم اطلاعات و دانششناسی دانشگاه الزهرا (س).
فصلنامه مطالعات خواندن، دوره ۱، شماره ۲، زمستان ۱۳۹۸
[… اغلب نظامهای بازیابی اطلاعات کتابخانهها یک نظام سنتی هستند. در یک نظام سنتی بازیابی اطلاعات، برای پاسخ به نیاز کاربر، پس از تحلیل موضوعی شی اطلاعاتی۲information object در مرحله ذخیرهسازی و بیان آن در قالب نحوی مورد پذیرش سامانه در مرحله فراخوانی، پرسش کاربر با اشیاء اطلاعاتی نمایه شده مطابقت داده میشود و از این طریق پاسخ متناسب با نیاز کاربر ارائه میشود. این فرایند درباره منابع علمی، پژوهشی و غیرداستانی راهگشا و موثر است، ولی برخلاف آن، به دلیل ماهیت خاص ادبیات داستانی، تشخیص اینکه موضوع داستان چیست دشوار است و به همین دلیل تحلیل موضوع منابع داستانی برای نظامهای بازیابی فایده چندانی ندارد.
از طرفی تعداد موضوعات داستانها محدود است (بر اساس شیوههای مختلف از ۷ تا ۴۰ موضوع دستهبندی گفته شده است) و از طرف دیگر تعداد داستانهای منتشرشده در زبانهای مختلف، آنقدر زیاد است که دستهبندی آنها ذیل این موضوعات فایدهای برای جویندگان آنها نخواهد داشت چرا که در هر موضوع هزاران عنوان قرار میگیرد. علاوه بر این شیوه نگارش متون داستانی با متون علمی متفاوت است، به عنوان مثال داستان چکیده ندارد و یا همه بخشهای آن مهم است و نمیتوان بخشی را به عنوان مفهوم اصلی یا نتیجهگیری مجزا کرد. به هر روی، ویژگیهای متون داستانی امکان تحلیل موضوعی داستان را دشوار یا در مواردی غیر ممکن ساخته است. طرحهای ردهبندی نظیر ردهبندی کنگره و ردهبندی دیویی که بهصورت گسترده در کتابخانههای عمومی مورد استفاده قرار میگیرند عملاً هیچ راهنمایی درباره موضوع داستان ارائه نمیکنند و برای سازماندهی منابع داستانی بیش از هر چیز بر زبان و دورهای که داستان در آن خلق شده است تاکید میکنند. استفاده از چنین سرعنوانهای موضوعی عامی، امکان جستجو در فهرست کتابخانه برای منابع داستانی را مشکلآفرین کرده است و منجر به قرار گرفتن تعداد عناوین زیادی در یک موضوع میشوند و هنگام جستجو هزاران رکورد کتابشناختی بازیابی میشوند که امکان بررسی و انتخاب را دشوار میسازد.
از سوی دیگر همانطور که سارتی (۲۰۱۹) نیز اشاره کرده است برای خوانندگانی که به دنبال خواندن داستان به قصد لذت در اوقات فراغت هستند، موضوع لزوماً به عنوان عامل اصلی انتخاب کتاب به شمار نمیآید. در یک اثر داستانی علاوه بر موضوع، واژهها و عبارات نیز بسیار مورد توجه نویسنده قرار میگیرند و نویسنده تلاش میکند تا با کمک آنها بر کشش و جاذبـه متن بیافزاید و بدین ترتیب خواننده را تا آخر داستان با خود همراه کند. گاهی رنگ و آهنگی که نویسنده به متن بخشیده به قدری خواننده را درگیر روابط و شبکههای زیباییشناسانه متن میکند که به اندازه موضوع و حتی پررنگتر از آن وی را مجذوب خود میکند. اگرچه ممکن است برای برخی از خوانندگان موضوع اهمیت داشته باشد، ولی بیشتر خوانندگان ادبیات داستانی، تنها به دنبال یک داستان خوب و تجربه احساسی خاصی هستند که میخواهند از خواندن داستان بدست بیاورند و لذا چنین معیارهایی نیاز آنها را برآورده نمیسازد.
داستان خوب: یک مفهوم ذهنی
یک نظام بازیابی داستان زمانی مطلوب شمرده میشود که رضایت کاربر را در بازیابی به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر کاربر آن چیزی را بیابد که به دنبال آن بوده است. در علم اطلاعات و دانششناسی چنین ارتباطی بین خواننده و اثر با مفهوم ربط تعریف میشود. ربط زمانی اتفاق میافتد که فرآیند جستجو و بازیابی اطلاعات منجر به بازخورد مثبت بین جستجوگر و اثر شود. فارغ از اینکه در خصوص ابزارهای سنتی بازیابی یا روشهای مدرن فناوری اطلاعات صحبت کنیم، این مفهوم در حوزه ادبیات داستانی با چالشهای ویژهای روبرو است. یک داستان توسط خوانندگان مختلف به روشهای مختلفی درک میشود. رابطه بین خواننده و داستان یک مفهوم کاملا ذهنی است و به خود فرد و دیدگاههای همواره در حال تغییر او برمیگردد. داستانی که امروز خواننده از خواندن آن لذت میبرد ممکن است فردا مورد قبول وی نباشد، ولی مجددا در زمانی در آینده دوباره مورد توجه قرار گیرد. به عبارت دیگر برای فردی که به دنبال یک اثر داستانی خوب است، این خوب بودن به معنای نیاز یک فرد خاص در زمان خاص است. به همین دلیل است که سیستمهای سنتی بازیابی اطلاعات در خصوص بازیابی ادبیات داستانی چندان موفق عمل نکردهاند.
نظامهای بازیابی ادبیات داستانی
با افزایش توجه به خواندن برای لذت و سرگرمی در دهههای اخیر، پژوهشهایی در زمینه جستجو و بازیابی ادبیات داستانی انجام گرفته و تلاش شده است سیستمهایی طراحی شود که بازیابی داستان را از طریق جنبههایی غیر از نویسنده و عنوان فراهم کنند و به کاربر کمک کنند تا بتواند به کتابهایی که از آنها لذت می برد به راحتی دسترسی پیدا کند. از جمله این سیستمها میتوان به سیستم بوک هاوس۳Book House اشاره کرد که توسط مارک پِیترسن۴Mark Pejtersen (1989) توسعه داده شد. او داستانها را در چهار جنبه توصیف کرد که هرکدام دارای چندین ویژگی بودند. اولین جنبه موضوع بود (حوادث و وقایع داستان و اینکه داستان درباره چیست)، دوم زمینهای که داستان در آن اتفاق افتاده (زمان، ناحیه جغرافیایی، محیط اجتماعی، حرفه). سوم انگیزه نویسنده (آنچه میخواهد با خواننده سهیم کند، تجربه هیجانی که سعی دارد در خواننده ایجاد کند)، و چهارمین جنبه دسترسی بود و منظور از آن اطلاعاتی بود درباره ویژگیهایی از داستان که ارتباط را ساده میکرد یا مانعی بر آن بود (نظیر اندازه فونت، قالبهای ادبی، رده سنی) ارائه میداد.
بگتول۵Beghtol نیز در سال ۱۹۹۴ بعد از تحلیل چندین نظام طبقهبندی کتابشناختی و بررسی محتوای ادبیات داستانی، دریافت چهار ویژگی اساسی برای آثار داستانی وجود دارد که برای کاربر اهمیت دارند: شخصیتها، حوادث، زمان و مکان و بر اساس این چهار ویژگی «نظام تحلیل تجربی داستان» (ای.اِف.اِی.اِس)۶EFAS(Experimental Fiction Analysis System) را توسعه داد.
در دهه ۹۰ نیز برخی کتابخانهها در پروژه اضافه کردن سرعنوانهای موضوعی به آثار داستانی با کتابخانه کنگره همکاری کردند. این پروژه که توسط انجمن کتابداران آمریکا۷American Library Association انجام گرفت «رهنمودهای دسترسی موضوعی به آثار خاص داستانی و نمایشنامه» (جی.اس.ای.اف.دی)۸GSAFD (Guidelines on Subject Access to Individual work of Fiction, Drama ,etc ) نام دشت. جی.اس.ای.اف.دی شامل توصیف چهار ویژگی آثار ادبی بود: ژانر/فرم، شخصیتها، مکان و زمان و موضوع.
تمامی این طرحها در تلاش بودند تا دسترسی به داستان را از طریق جنبههایی غیر از نویسنده و عنوان فراهم کنند؛ بااینحال حتی در زمان ابداع نیز بهندرت اجرا شدند۹Geering (2016) و همانطور که ورنیتسکی و رافرتی۱۰Vernitski and Rafferty (2011) نیز اشاره کردهاند بهطورکلی این طرحها بیشتر نظری بودند تا عملی. بهگونهای که هنوز در نظامهای ردهبندی دیویی، کنگره و ردهبندی دهدهی جهانی که بهصورت گسترده در کتابخانهها استفاده میشوند تنها از زبان، ژانر و دوره زبانی که نویسنده اثر در آن قرار دارد برای ردهبندی آثار داستانی استفاده میشود. درحالیکه چنین معیارهایی برای خوانندگانی که معمولاً به دنبال کتابی متناسب با حالوهوای خاص خود در آن لحظه هستند کافی به نظر نمیرسد و نیاز است جزئیات بیشتری از نیاز خواننده در نظر گرفته شود.
مفاهیم مشاوره خوانندگان و بازیابی داستان
همانطور که اشاره شد مطالعات نشان میدهد زمانی که خوانندگان به دنبال کتاب داستانی برای خواندن در اوقات فراغت هستند، بیشتر از اینکه به دنبال موضوع خاصی باشند، به دنبال احساس خاصی هستند که از خواندن داستان به دست میآورند. بنابراین عناصری که احساس یک کتاب داستانی را بهصورت دقیق توصیف کند بهتر از موضوع ماهیت آن را نشان خواهد داد. ساریکس (۲۰۰۵) از این عناصر تحت عنوان کشش۱۱Appeal یاد کرد. وی در کتاب مشهور خود تحت عنوان «خدمات مشاوره خوانندگان در کتابخانههای عمومی۱۲Readers’ Advisory Service in the Public Library» کشش را بهعنوان عناصری تعریف کرد که خواننده را به یک کتاب خاص جذب میکنند. بر اساس تعریف ساریکس کشش به آن دسته از عناصر کتاب گفته میشود که قابل توصیف و بازشناسی هستند و میتوانند منجر به لذت خواننده شوند. به گفته وی کشش احساس یک کتاب است؛ احساسی که خواننده ممکن است از خواندن یک کتاب تجربه کند، یک نشانگر کیفی برای بیان تأثیر یک کتاب روی خواننده. انواع کشش موجود در آثار داستانی از نظر ساریکس در پنج دسته تقسیم میشوند:
از زمان احیای مشاوره خوانندگان با محوریت خواندن لذتبخش در دهه ۱۹۸۰، بیشترین تمرکز، چه در سطح نظریه و چه در عمل بر روی مفهوم کشش بوده است. این مفهوم بر ساختار پایگاه دادههای مشاوره خوانندگان نظیر ناولیست۱۹NoveList تأثیر گذاشته است و به روش استانداردی برای فرایند تطبیق کتابها با خوانندگان تبدیل شده است. بهطورکلی چارچوب مشاوره خوانندگان بر اساس عاملهای کشش طراحی شده و بهصورت گستردهای برای فراهمآوری خدمات مشاوره خوانندگان به افرادی که به قصد خواندن برای لذت و سرگرمی به کتابخانه میآیند مورد استفاده قرار میگیرد.
سخن آخر
باوجود تلاشهای بسیاری که در زمینه طراحی نظامهای بازیابی ادبیات داستانی انجام گرفته، به دلیل اینکه تمرکز بیشتر آنها روی ویژگیهای خود داستان بوده، نتوانستهاند خود را با نیازهای جستجوگران داستان تطبیق دهند. درحالیکه یک سیستم بازیابی ادبیات داستانی برای اینکه بتواند پاسخگوی نیاز کاربر باشد و به وی در جستجو و بازیابی موفق کمک کند، لازم است که کاربرمحور بوده و متناسب با ویژگیهایی از مدرک باشد که برای کاربر اهمیت دارد. بنابراین باید روی عناصری تمرکز کند که جزئیات بیشتری از نیاز خواننده و جنبههای ربط را ارائه دهد. ازآنجاکه مفهوم کشش فراتر از انتخاب کتاب بر اساس سرعنوانهای موضوعی و یا حتی ژانر است و عواملی را در نظر میگیرد که تجربه خواندن خواننده را تحت تأثیر قرار میدهد، استفاده از آنها در طراحی نظامهای بازیابی ادبیات داستانی این امکان را برای چنین نظامهایی فراهم میکند تا فراتر از مقولههای موضوعمحور پیش روند و به دنبال کشف آن چیزی باشند که خواننده را به سوی انتخاب یک کتاب خاص ترغیب میکند. بهعبارتدیگر با استفاده از کشش در طراحی نظامهای جستجو و بازیابی ادبیات داستانی قادر به کشف جنبههایی از اثر خواهیم بود که خواننده را به سوی یک کتاب جذب میکنند و لذا به خواننده کمک خواهد کرد که بتواند کتاب موردعلاقه خود را بهصورت مؤثرتر پیدا کند.
منابع
Beghtol, Clare (1994). The Classification of Fiction. London: Scarecrow.
Geering, J. (2016). A qualitative study of fiction discovery and public libraries (Doctoral dissertation, Aberystwyth University).
Pejtersen, A.M. (1989), “The Book House. Modeling user’s needs and search strategies as a basis for systems design”, Riso¨ National Laboratory, Roskilde.
Saarti, Jarmo (2019). Fictional literature classification and indexing. Edited by Birger Hjørland and Claudio Gnoli. Encyclopedia of Knowledge Organization, from https://www.isko.org/cyclo/fictional.
Saricks, Joyce G. (2005). Readers’ Advisory Service in the Public Library. 3rd ed. Chicago: American Library Association.
Vernitski, A. and Rafferty, P. (2011) ‘Approaches to fiction retrieval research: from theory to practice?’, in Foster, A. and Rafferty, P. (eds.) Innovations in information retrieval: perspectives for theory and practice. London: Facet, pp. 49-66.
پاسخ دهید