کِرِن دالی۱Keren Dali, University of Denver
فصلنامه مطالعات خواندن، دوره ۱، شماره ۳، بهار ۱۳۹۹
[… اگر تصور میکنید خواندن برایتان خوب است، دوباره فکر کنید. من نمیخواهم درباره یادگیری، گسترش سواد یا دیگر فایدههای معنوی صحبت کنم، بلکه درباره خواندن برای روح و روان۲Soul (خواندن برای حسّ بهتر، برای دور کردن حال و هوای بد یا پیدا کردن تعالی در زندگی) حرف میزنم. بهطور خاص من درباره خواندن ادبیات داستانی۳Fiction حرف میزنم. کتابهای داستانی قطعاً میتوانند همه این اثرات را داشته باشند. آنها میتوانند ما را از درمانگر و دارو خلاص کنند؛ آنها میتوانند به دلهرهها، دودلیها، حس غربت و ناامنی پایان دهند. اما آیا آنها همیشه اینطور هستند؟ در چند سال گذشته، انتشار آثاری درباره کتابدرمانی جانی دوباره گرفته است. این امر نشاندهنده علاقه فزاینده کتابداران به ایده و آداب کتابدرمانی است. کتابدرمانی اغلب به معنای شفابخشی و درمان از طریق کتابها تعبیر میشود. این ایده که از عشق خودِ کتابداران به خواندن سرچشمه میگیرد، بر مبنای این فرض شکل گرفته است که خواندن ذاتاً خوب، مفید و یاریرسان است.
این مقاله و مقالهای دیگر با عنوان «در باب کتابدرمانی» نگاهی موشکافانه به کتابدرمانی دارند. یکی از آنها که شما اکنون آن را مطالعه میکنید،در پی نشان دادن خطرات بالقوه خواندن، بهرغم خوبیهای آن، است و زمینهای برای مطالعه مقاله دوم فراهم میکند که در آن تعاریف، انواع و محدودیتهای کتابدرمانی ارائه میشود و درباره مرزهای حرفهای کتابداران در برخورد با موضوعات اخلاقی کتابدرمانی بحث میشود.
بسیار خوب،خواندن ممکن است چه خطراتی داشته باشد؟
شاید تیلنول۴Tylenol برای رفع سردرد و بنگی۵Ben-Gay برای رفع کمردرد، بدون در نظر گرفتن عوارض جانبی آنها (و اینکه در بعضی موارد خودشان درد را تشدید میکنند) بسیار خوب باشد. این موضوع درباره خواندن نیز اگر بهعنوان دارو در نظر بگیریم، صادق است. فوت۶trick کار کتابداران که بسیاریشان خوانندگان مشتاقی هستند و تجربههای دستاولی درباره رهاییبخشی و یاریگری خواندن دارند، این است که اغلب شیفته خوبیهای بالقوه خواندن هستند و باور نمیکنند خواندن ممکن است موجب آسیب شود. بااینوجود، خواندن موجب آسیب میشود و خطرات خواندن – معنوی، روانشناختی، اجتماعی و حتی جسمی- گاهی اوقات واقعی هستند.
قبل از اینکه با سر به یک بحث تاریک درباره خطرات خواندن شیرجه بزنم، لازم است یک موضوع را روشن کنم: من عمداً سراغ برجستهسازی این موضوع که ممکن است چندان بزرگ هم نباشد، میروم. برای یکبار هم شده، تقاضا میکنم چشمانداز خوشبینانه و گلوبلبلی درباره خواندن را کناری بگذاریم تا بتوانیم کاستیهای روشی را که همهچیزتمام میپنداریم، ببینیم و شاید چیزی یاد بگیریم که به کار حرفهمان نیز بیاید.
خطرات خواندن
کلیشه خواننده درونگرا۷introverted reader که در زیر نور آفتاب و روز روشن در مکانهای عمومی راهش را گمکرده و سرگردان است و عینکی تهاستکانی به چشم دارد برای همه ما آشناست. فارغ از اینکه این کلیشه تا چند حد اغراقآمیز (یا احمقانه) است، توانایی خواندن با فشار بر بینایی همبسته است و نیز به کوشش و فعالیت جسمی نیاز دارد. خوانندگان غالباً به دلیل رژیم غذایی نامناسب به مشکلات گوارشی، کاهش یا افزایش ناخوشایند وزن و فرسودگی جسمی دچار میشوند.
طولی نمیکشد که عوارض جانبی روانشناختی خواندن نیز نمایان میشوند. از نشانههای بارز آن احساس گناه به خاطر کارهای ناتمام (و یا حتی شروعنشده) مربوط به امور روزمره و انجام وظایف است. رابطههایی که نادیده گرفته شدهاند، تماسهای تلفنی که برقرار نشدهاند و مشکلاتی که حلنشده باقی ماندهاند همگی به خاطر این است ما واقعیت را رها کردهایم و به سراغ چیزی رفتهایم که بیشتر دوستش میداریم، یعنی خواندن. برای جبران، ما چند کار را باهم انجام میدهیم،کمتر میخوابیم، صبحها زودتر بیدار میشویم و خسته به سر کار حاضر میشویم.
اما این همه ماجرا نیست. یادتان است که قبل از خواندن آن کتاب درباره همسر خیانتکار، چقدر حس خوبی داشتید؟ قبل از آن، شما نگرانیای درباره وفاداریتان نداشتید. شما درباره بیماریهای نادر، تصادفات رانندگی، غذاهای آلوده به باکتری که بیماریهای واگیردار را شیوع میدهند، سرقت هویت توسط شیادان، یا یک کلاهبردار اینترنتی که گوشهای کمین کرده است تا پسانداز زندگیتان را شکار کند، وسواس فکری خاصی نداشتید. موارد این فهرست را میتوان بیشتر و بیشتر کرد. کتابها ایدهها را روشن و زیرپوستی۸viscerally عرضه میکنند: خوانندگان نقشههای جنایتکاران را درون ذهنشان میشنوند، حس میکنند که چطور یک ویروس مخرب به جسم انسان رسوخ میکند، و از خیانت کسی او را دوست دارند و به او اعتماد میکنند غمگین شده و عذاب میکِشند. بهاینترتیب است که خواندن یک کتاب خوشنوشت که خواننده را نیز شیفته میکند، منجر به نگرانی یا ترس آزاردهنده میشود.
بااینکه همذاتپنداری با تجربههای شخصیت اصلی داستان یک امر معمول است، بعضی از خوانندگان بیشازحد با شخصیتهای داستان یکی میشوند و اغلب هم این اتفاق به روش درستی نیست. احساس یکدلی بیشازحد با شخصیتها در موقعیتهای بحرانی میتواند زیانبار باشد. بعضی خوانندگان از نگرانی نسبت به شخصیت داستانی فراتر میروند و خود را به شمایل او درمیآورند که اغلب شرایطی رقتانگیز، آزاردهنده یا ناامیدکننده به وجود میآورد. درواقع شخصیتها تا آن اندازه آشنا جلوه میکنند که برخی خوانندگان باور میکنند آنها افرادی واقعی هستند. مرز مبهم واقعیت و خیال (داستان) زمانی جدیتر میشود که خوانندهای زندگی داستانی را به زندگی واقعی ترجیح میدهد. این پدیده اغلب در ادبیات اینگونه بیان میشود که کتابها «بهتر از زندگی هستند» (pennac,1994 ). زمانی که خوانندگان با شخصیتها بیشازاندازه یکی میشوند، زمینهای برای انتظارات غیرواقعبینانه از افراد و موقعیتها به وجود میآید و سندم آقای دارسی۹Mr. Darcy Syndrome (یا چیزی شبیه آن) بروز میکند. خوانندگان با زندگی در جهان رؤیاها که توسط شخصیتهای داستانی ترویج شده و محبوبیت پیدا کرده است، از لذتی که در زندگی واقعی و مردمان واقعی یافت میشود، محروم میشوند. بدتر از اینها، زمانی است که خوانندهای از رفتارهای منفی تقلید میکند و دیدگاههای مخربی- مانند اعتیاد، خشونت، میهنپرستی افراطی (شوونیسم۱۰chauvinism)،یا گرایشهای نژادپرستی- را میپذیرد که در کتاب به آنها برخورده است.
شاید شما بگویید که دارم غلو میکنم و اثرات مخربِ محتملِ خواندن، بهویژه خواندنِ داستان، چندان جدی نیستند. البته هیچکدام از چیزهایی که در اینجا اشاره کردم، اثر ماندگار و دگرگونکنندهای در زندگی بسیاری از خوانندگان ندارند. بااینوجود، نوعی از خوانندگان، یعنی خوانندگان آسیبپذیر، وجود دارند که در وضعیت آشفته ذهنی قرار دارند؛ وضعیتی که ناشی از مشکلات شخصی یا رویدادهای غمانگیز زندگیشان است. اینها خوانندگانی هستند که با این امید به کتابخانه میآیند که کتابهایی پیدا کنند که آنها را شفا دهد. براثر یک اشتباه ممکن است، ادراک این خوانندگان دگرگون شود و کتابهایی که قرار بود آرامبخش باشند، احساس غم، خشم یا درماندگی آنها را تشدید کنند. واکنش معکوس به خواندنیها میتواند ترس، وسواس یا احساس گناه را تقویت کند و خوانندگان را برای تقلید از رفتارهای منفی مستعد کند. شاید خواندن بهطور تصادفی به این افراد کمک کند اما به دلایل قابلفهمی اغلب خواندن باعث میشود که احساسات بدتری پیدا کنند. این چیزی است که یک مشاوره خوانندگان باید همیشه درباره آن هشیار باشد.
رهنمودهایی برای کتابدارها
اغلب در برخورد با خوانندگان آسیبپذیر، ما با برخی مسائل رواندرمانی و سلامت روان روبهرو میشویم که ناشی از یک بیماری مزمن، آسیب روانشناختی یا یک تحول یا گذار سخت در زندگی است که اخیراً رخ داده است. نیازهای خوانندگان آسیبپذیر، تاحدی نسبت به دیگر خوانندگان متفاوت است. هرچند کتابداران قطعاً «برای پیشنهاد کتاب افراد معتبری هستند» اما آنها «برای تشخیص بیماری و نیاز اعتبار چندانی ندارند» (sturm,2003,p174) این حرف درست است. ما در مدارس کتابداری آموزش چندانی درباره درمانگری ندیدهایم، غیر از این است؟ در مقام تشخیصدهنده نیز چندان تجربه یا پیشینهای نداریم. کتابدارها معیارهای قابلاعتمادی برای تشخیص ماهیت و میزان مشکلی که یک خواننده ممکن است دچار آن باشد، ندارند.
خوانندهای را در نظر بگیرید که به شما نزدیک میشود و کتابی درباره جدایی درخواست میکند. او ممکن است تحتفشار عاطفی عمیقی باشد یا نباشد، اما به هر دلیلی ممکن است او بخواهد داستانی بخواند که در آن یک دوستی، یک رابطه عاشقانه یا یک ازدواج تمام میشود. این سؤال میتواند یک سؤال معمول برای مشاوره خوانندگان باشد و کتابداران میتوانند بهراحتی از عهده پاسخ به آن برآیند. حال کمی سؤال را تغییر دهیم: «میتوانید برایم کتابی معرفی کنید که کمک کند با جدایی که اخیراً برایم اتفاق افتاده است کنار بیایم؟» این سؤال باید چراغ قرمزی در ذهن کتابدار روشن کند و به او هشدار دهد که با یک خواننده آسیبپذیر سروکار دارد. این خواننده به دنبال این نیست که یک کتاب دیگر بخواند و لذت ببرد، او در لابهلای کتابها برای غم خود، درمانی جستجو میکند. کتابداری که با این درخواست روبهرو میشود از منطقه امن مشاوره خوانندگان بیرون میآید و اندکاندک به منطقه درمان- در این مورد کتابدرمانی- پا میگذارد. کاری که کتابداران نمیتوانند انجام دهند. کاری که برای آن آموزش ندیدهاند. کاری خارج از قلمرو آنها. برای همین است که حرفهایترین پاسخ به این سؤال این است که: «متأسفانه برای این موضوع پیشنهادی ندارم اما میتوانم …»
کتابداران باید بیاموزند که بین پرسشهای مشاوره خوانندگان و کتابدرمانی تمایز بگذارند و بدانند که پاسخ دادن به درخواستهای کتابدرمانی اغلب کار سادهای نیست. بههرروی، حساسیت و آگاهی درباره خطرات محتمل خواندن، اولین گام برای فهم تمایز مشاوره خوانندگان و کتابدرمانی است. دومین گام فهم دقیقتر آداب و انواع کتابدرمانی و آگاه شدن درباره گزینههای آموزشی برای کتابداران علاقهمند به کتابدرمانی و مسائل اخلاقی آن است. اگر این موضوع برای شما مهم است، خواندن مقاله دیگری با عنوان «در باب کتابدرمانی» به شما توصیه میشود.
منابع
Pennac, Daniel. Better than life. Toronto: Coach House Press, 1994;
Sturm, Brian W. “Reader’s Advisory and Bibliotherapy: Helping or Healing?” Journal of Educational Media & Library Sciences 41, no. 2 (2003): 171-179.
این نوشته ترجمه مقالهای است با مشخصات زیر:
Dali, Keren (2014) On the Dangers of Reading
پاسخ دهید