والتر بنجامین از متخصصین حوزه مردمشناسی در دههی ۱۹۳۰، چنین مینویسد: «برای یک مجموعهدار، همیشه یک کشمکش دیالکتیکی بین نظم و بینظمی در مجموعهاش وجود دارد.» او این نکته را در مورد کتابخانه خودش عنوان میکند. او دریافته بود که کتابها نوعی معنی نمادین دارند که هیچ ربطی به سودمند بودنشان ندارد. هر چند که سودمند بودن کتابها، اولین الویت آنها در مقایسه با دیگر خصوصیاتشان است. پس به لحاظ نظری، بدانیم در یک کتابخانه خوب، هر کتابی را میتوان بدست آورد، اما این دلیل نمیشود که خود، یک نسخه از آن کتاب را نداشته باشیم، چرا که هر کتاب، تاریخچه و قابلیتهای خاص خود را دارد.
والتر بنجامین، لذت جستجوی کتاب را چنین توصیف میکند: «خرید کتاب، حس جستجو و گشتن به دنبال کتابهای مختلف را ارضاء میکند.» وی میگوید، یکی از بهترین خاطرات یک مجموعهدار، لحظهای است که کتاب ارزشمندی را پیدا میکند. کتابی که حتی یک لحظه به آن نیندیشیده و یا نگاهی به آن نینداخته بوده. او، کتاب را تنها و دو افتاده در کتابفروشی مییابد و با خریدنش، آزادی و رهایی را به او ارزانی میدارد. درست مثل داستان «شبهای عرب» که در آن شاهزادهای یک دختر برده را خریده و آزاد میکند. برای یک مجموعهدار، رهایی واقعی یک کتاب این است که آن را در قفسه کتابخانه خود جای دهد.
اصولا انسان از داشتن کتاب در کنار خود لذت میبرند. کتابها شایسته این هستند که در جای مناسبی نگهداری شوند و تا زمانی که به شکل درست و مناسب با تفکر و اندیشه، انتخاب و به کتابخانه شخصی وارد شوند، احساس شادمانی بیشتری به انسان به همراه خواهند داشت. در واقع باید گفت وجود نوعی تناسب و تعادل مابین فرم خانه، نوع شخصیت صاحب کتاب و نوع کتاب الزامی است.
اصولا تصور اینکه کتابی، بدون قاعده وارد هر خانهای شود کاملا غیر ممکن است و البته برعکس. به این معنی که هر شخصی نمیتواند هر نوع کتابی را خریده و وارد کتابخانهاش کند، در حالیکه تناسبی بین آنها برقرار نباشد.
منبع: پاورز، آلن (۱۳۸۴) زندگی با کتاب: چگونه خانههایمان را با کتاب تزئین کنیم. ترجمه ابوالفضل هاشمی، مهرناز خراسانچی. تهران: دبیزش. ص ۸.
پاسخ دهید